دستان کودکی فال فروش،
و سوق دوباره به زباله دان ذهن.
گاهی کودک،
تنها تفاله جامانده از یک عشقبازی است ،
زیر پل.
انگار باید فال خرید.
مطمئن باش این جبر است.
از کودک فال فروش باید فال خرید.
پ.ن.: نمی تونم بنویسم. انگار هر چی به ذهنم میاد دروغه.